عقیقه
چند وقته که میخوام داستان پختن عقیقه ام را بنویسم که امروز موفق شدم آخه این چند روزه به علت در آوردن دندان در فک بالا خیلی بهانه گیر شده ام و بیشتر وقت مامان گرفته میشه چون هر وعده غذارو اگه بخورم تقریبا یک ساعتی طول میکشه .خلاصه از اول تولد مامان و بابا تصمیم داشتند تا من را عقیقه کنند که این کار جور نمیشد تا اینکه قرار شد قبل از گرم شدن هوا و ماه رمضان این کار انجام شود که روز جمعه پنجم خرداد مصادف با سالروز شهادت امام هادی عقیقه پخته شد البته از چند روز قبل مقدمات آن مثل خرید مواد مورد نیاز که آشپز صورت داده بود و پاک کردن نخود وبقیه کارها انجام شد عصر پنجشبه هم گوسفند کشته شد و همان شب عقیقه در پارکینگ منزل پدر بزرگ بار گذاشته شد چون احت...
نویسنده :
مامان فرشته
17:04